ناامنی جاذبه ای به ترس بیش از حد کودک از حرکت معمولی، بویژه هنگامیکه از وضعیت قائم خارج شده و به اصطلاح پاهایش از زمین جدا می شود، ناامنی جاذبه ای گفته می شود.کودکانی که به این ترس(ناامنی جاذبه) مبتلا هستند، در برابر تغییرات جاذبه (حرکاتی که باعث تغییر وضعیت سر شده و یا موجب می شوند از زمین فاصله بگیرند) برآشفته شده و ناآرامی می کنند. در مجموع، واکنش آنها با (به اصطلاح) خطری که آنها را تهدید می کند یا بیماری حرکتی آنها (به عنوان مثال فلج مغزی) اصلا تناسب نداشته و بسیار مبالغه آمیز است.
در واقع، ناامنی جاذبه ای نوعی حساسیت بیش از حد این دسته از کودکان به حس تعادلی (وستیبولار) است که از گوش داخلی منشا می گیرد. در حالت معمولی، گیرنده های حس وستیبولار گوش داخلی به حرکت فرد و کشش جاذبه واکنش نشان داده و آنها را به سیستم عصبی مخابره می کنند. زمانی ناامنی جاذبه ای در یک کودک رخ می دهد که سیستم عصبی او اطلاعات رسیده سیستم وستیبولار را به خوبی پردازش نمی کند. در نتیجه، کودک هر نوع حرکت را به شکل مبالغه آمیز درک کرده و متعاقبا مضطرب و ناراحت می شود.
کودکان مبتلا به این اختلال، ترس از ارتفاع را از خود بروز داده و یا با تغییر وضعیت سر دچار استرس می شوند.
این کودکان اغلب در برابر حرکت، دچار ترس و اضطراب غیرمنطقی شده و از پله، آسانسور، وسایل بازی ای که از زمین فاصله می گیرند و سطوح ناهموار دوری می کنند. این کودکان آهسته و بادقت حرکت کرده و از شرکت
در فعالیتهای حرکتی درشت مانند بدو بدو کردن، پریدن و بالا رفتن از موانع سرباز می زنند.
درمان با رویکرد یکپارچگی حسی، درمان رایج ناامنی جاذبه ای محسوب می شود.
با تحریک درجه بندی شده سیستم وستیبولار کودک (از فعالیتهای ساده به فعالیتهای پیچیده)، مغز کودک یاد می گیرد که چطور اطلاعات وستیبولار دریافتی را به نحو احسن پردازش کند. در این روش، کاردرمانگر به صورت آرام و تدریجی، مغز کودک را در معرض تجربیات حسی وستیبولار قرار می دهد تا او این اطلاعات رسیده را به صورت منفی و خطرناک درک نکند.
در واقع، کاردرمانگر از یک رویکرد چند حسی بهره می گیرد که به کودک کمک می کند تا محیط اطرافش را با تحریکات مناسب سیستم وستیبولار مورد ارزیابی قرار دهد.
این رویکرد با تشویق کودک به انجام فعالیتهایی از قبیل بالارفتن، تاب خوردن، پریدن، غلت زدن و چهار دست و پا رفتن و کلاً هر فعالیتی که او را کمی از این وضعیت فعلی به ظاهر متعادل خارج کند، همراه می باشد.
این هنر کاردرمانگر است که با توجه به ارزیابیهای خود از کودک، نوع فعالیت و درجه ارائه آن را تعیین می کند. در حقیقت، کاردرمانگر در هر مرحله با ارائه کیفیت و کمیت مشخصی از یک فعالیت، کمی چالش برای کودک ایجاد می کند.
سپس او به کودک اجازه می دهد تا در فعالیتی که زمانی برایش وحشتناک به نظر می رسید، مشارکت داشته باشد.
در پایان باید بر این نکته تاکید کرد که کاردرمانگر به هیج عنوان کودک را مجبور به انجام یک تمرین نمی کند، بلکه او با استفاده از روش هایی که موجب موفقیت کودک می شوند، او را به انجام دادن یک فعالیت ترغیب می کند.